سلام دوست بزرگوارم با شعر سقای تشنه لب بروزم خوشحال میشم قدم رو چشمام بذاری
مشک خالی بودوسقاتشنه بود آب در دامان دریا تشنه بود العطش در خیمه ها پیچیده بود باغ احمد داغ اکبر دیده بود آخرین یاس برادر می رسید داشت کم کم داغ اصغر می رسید خواب خواب آب خواب چشمه سار ... در پناه حق یاعلی مدد
مشک خالی بودوسقاتشنه بود
آب در دامان دریا تشنه بود
العطش در خیمه ها پیچیده بود
باغ احمد داغ اکبر دیده بود
آخرین یاس برادر می رسید
داشت کم کم داغ اصغر می رسید
خواب خواب آب خواب چشمه سار
...
در پناه حق
یاعلی مدد